نقد و نگاه

سروران گرامی! ما برای وصل کردن آمدیم ، نه برای فصل کردن آمدیم

نقد و نگاه

سروران گرامی! ما برای وصل کردن آمدیم ، نه برای فصل کردن آمدیم

ضرورت تغییردر استراتیژیی مبارزه علیه تروریزم درافغانستان

برخی رسانه های بین المللی وضعیت کنونی افغانستان را درامر مبارزه با تروریزم ، نگران کننده میخوانند. رئیس جمهور آمریکا باشعار تغییر به اریکه قدرت تکیه زد. ضمن اینکه جهانیان منتظر تحولات سیاستهای آمریکا درسطوح مختلف اند، این امر درخصوص مبارزه با تروریزم ازاولویت های استراتیژیک تلقی میشود.

گفته میشود آمریکا میخواهد تغیرات دراستراتیژی مبارزه علیه تروریزم را روی دست داشته ، وبه منظور رسیدن به این هدف یک سلسله رایزنی ها را آغاز نموده است.

 سفر اخیر ریچارد هالبروک بعد از به قدرت رسیدن رئیس جمهورآوباما، به افغانستان ، پاکستان وهند درجهت رایزنی ونبض شناسی افغانستان ومنطقه است تا درپرتو آن دراستراتیژی های مبارزه علیه تروریزم تحولات لازم ایجاد شود.

 دولت افغانستان بارها برضرورت قلع وقمع تروریزم درمنبع آن تاکید کرده است. اما این امر تنها با ابراز نظر تحقق نمی یابد. نیاز است تا دولت مردان افغانستان طرح را درخصوص این امر به جامعه جهانی ، بویژه آمریکا پشنهاد نموده درنتیجه سیاست واحد مبارزاتی علیه تروزیزم درافغانستان ومنطقه داشته باشند. به نظر میرسد وقت آن فراسیده است تا دولت مردان وکارشناسان افغانستان نظرات خود را تدوین وپشنهاد نمایند تا درتدوین استراتیژی جدید مبارزه علیه تروریزم اثر گذار باشد.

اگرچه پاکستان به عنوان عضو فعال مبارزه  علیه تروریزم و القاعده به رهبری آمریکا تعهد داده است، اما دربسیاری موارد برخورد دونگانه پاکستان به دلایل مختلف اوضاع را پیچیده تر ساخته است. تردیدی وجود ندارد که طالبان والقاده دربستر پاکستان بوجود آمده، ازهما نجا بقصد خرابکاری تشویق ، تجهیزوتقویت می شوند وازطرف دیگر مقامات سیاسی پاکستان با مانورهای مختلف خواسته اند خود را حلال مشکلات منطقه نشان دهند ودرتلاش اند تا جهانیان از عینک پاکستان به افغانستان نگاه کنند. شورشهای اخیر دردره صوات وتفاهم نامه های پی درپی حکومت پاکستان وطالبان پاکستانی به نحوی مانورهای بوده که حکومت پاکستان میخواسته است تا به جهانیان بفهماند که قسمیکه پاکستان توانایی بحران آفرینی دارد میتواند نیرو های بحران زا را نیز مهار کند. وهدف نهایی این مانور ها درین نهفته است که پاکستان میخواهد یک بار دیگر جامعه جهانی را متقاعد سازد که کلید حل معضله افغانستان دراختیار آنها است وبدون حضور ونفوذ آنها درسیاست گذاریها واینکه پاکستان نقش محوری را داشته باشد امکان ندارد که به صلح دایمی دست پیدا کنیم. اگرپاکستان میتواند به همان اندازه که درایجاد بحران نقش داشته است، دراعاده صلح به افغانستان نقش بازی کند اما نقش که دران سربلندی وعزت افغانها مضمر نباشد بهیچ صورت مفید وعملی نخواهد بود.

جان گپ این است که بار دیگر سیاست افغانستان پاکستان محورشود که این امر خیلی خطرناک به نظر می رسد.

اگرچه نقش صادقانه پاکستان را درامر مبارزه با طالبان والقاعده ومهار آنهارا دردوسوی مرز را درهمسویی با افغانستان مهم میدانیم  اما پاکستانی شدن مبارزه باتروریزم نه به نفع افغانستان است ونه جهان.

چون طالبان والقاعده دربطن مدارس دینی استخباراتی پاکستان پرورش یافته اند تا درکشمیر هند وافغانستان نقش مها جم ، اخلال گر ومصروف کننده داشته باشند واز این نیروها ازیک طرف به عنوان اهرم فشار استفاده میشود واز طرف دیگر درمقاطع مختلف پاکستان ظاهرا به منظور مبارزه با این گروه ها امتیازات کلانی را از جامعه جهانی دریافت کرده است.

وبه بهانه ای برخورد جدی با طالبان در سدد استحکام قدرت درمناطق سرحد وخورد وخمیر کردن پشتونهای آن طرف مرز بوده است.

حال وقت آن فرارسیده است که افغانستان طرح خود را برای تدوین استراتیژی جدید داشته واز آن دفاع نماید تا ازآن طریق بتوانیم مبارزه ای استراتیژیک وهدفمند را در همسویی باجامعه جهانی ومنطقه داشته باشیم.

 گامهای که باید درامر مبارزه علیه تروریزم بین المللی برداشته شود: 

  • درقدم اول افغانهای مهاجر بصورت دسته جمعی از ایران وپاکستان به کمک جامعه جهانی طی 3 سال عودت داده شوند وزمینه های زندگی وکار درداخل افغانستان برای شان فراهم شود ویا اینکه مهاجرین افغان را از ایران وپاکستان به کشورهای دورونزدیک دیگر جابجا سازند. چون این دوکشور درسربازگیری ازین مهاجرین استفاده نموده خود افغانها را به خرابکاری میگمارند. تا افغانها از ایران وپاکستان بصورت کلی (داوطلبانه واجباری) عودت داده نشوند زمینه ای سربازگیری برای گروههای مخرب میسر خواهد بود.  
  • سربازان که وارد افغانستان میشوند درمرزهای کشور جابجا شده ، یک عملیات تصفیوی را درمناطق که احتمال وجود طالبان والقاعده میرود روی دست گیرند وسرانجام نبرد علیه تروریزم درمهد آن درآن سوی مرز متمرکز شود. افغانستان به عنوان خط پشت جبهه وراه اکمالاتی برای نبرد علیه تروریریزم درورای سرحد ازطریق آسیایی میانه عرض وجودکرده باز سازی بصورت بسیار وسیع وهمه جانبه درآفغانستان آغازگردد. تمرکز جنگ علیه تروریزم درپاکستان میتواند پیروزی داشته باشد اما این پیروزی درافغانستان متصور نیست ، چون تا ریشه درآب است امیدو ثمری است. تا مهد ترویزم آماج نشود به پیروزی نایل نمی شویم. وبمباردمان برخی مناطق قبایلی پاکستان نتیجه نهایی درپی نخواهد داشت بناء نیروهای نظامی ایئتلاف وارد قبایل پاکستان شده لانه های ترور را شکسته آنها را درآن کشور مورد تعقیب قرار دهند. 
  • نظریات همسایه های افغانستان درحل معضله مهم میتواند تلقی شود اما همه چیز نمیتواند باشد. چون همسایه ها بویژه برخی آنها درین بحران دست داشته واز آن سود میبرند. 
  • ماموریت خارجی ها درافغانستان قانونمند وزمان بندی شود ودرجهت ایجاد میکانیزم که قانون مندی را به منصه اجرا گذارد گام های عملی برداشته بشود.  
  • روند دیموکراسی درکشور تقویه شود وآمریکا از هیچ کاندیدی وگروهی حمایت نکرده ودرانتخابات آینده اعمال نفوذ نکند. درنتیجه مردم به کاندیداهای مورد نظر خود رآی خواهند داد وجامعه جهانی بویژه آمریکا باید از اراده مردم افغانستان حمایت کنند نه افراد معیین. 
  • برای دیموکراتیزه کردن افغانستان به فرهنگ سازی وکادرسازی نیاز مبرم داریم جامعه جهانی درین مورد باید سخاوتمندانه برخورد نموده روی این امر سرمایه گذاری کنند تا افغانها از لحاظ کادری خود کفا شوند چون برای نهادینه کردن دیموکراسی ما به فرهنگ ، ابزار ولشکر دیموکراسی نیاز مندیم. 
  • استراتیژی مبارزه بافساد اداری تدوین وبه منصه اجرا گذاشته شود. 
  • توان مند سازی استراتیژیک پولیس واردوی ملی افغانستان روی دست گرفته شود تا بتوانند مسوولیت تداوم دفاع وامنیت را داشته باشند. 
  • دولت مردان ما باید تلاش بخرچ دهند که دیگر میزبان جنگ نباشند، چون جنگ درافغانستان بدون توجه به مهد تروریزم وکوبیدن آن نافرجام بوده ، درغیرآن جنگ های پارتیزانی وفرسایشی ادامه خواهد یافت که در دراز مدت میتواند برای افغانستان خطرناک ونیروهای ائتلاف بین المللی نیز بزانون درخواهد آمد. 

یاد دهانی : این مطلب به تاریخ: 16/03/2009 نوشته شده است.

استعفای صالح واتمر فاجعه بار است

استعفای دو مقام ارشد امنیتی (وزارت کشور و ریاست عمومی امنیت ملی) که از کار آمد ترین چهره های حکومت آقای کرزی بوده اند درپیوند با تیر اندازی طالبان به خیمه جرگه مشورتی صلح فاجعه بارخواهد بود.  

اگرچه درفرهنگ سیاسی کشورهای که پاسخ دهی را به ملت های شان تعهد وبه تجربه گرفته اند کنار رفتن مقامهای مسوول یک امر مدنی وارزنده تلقی می شود اما درکشورما کنار رفتن یا کنار زدن مقامهای وطن دوست ومتعهد میتواند جبران ناپذیر باشد. صالح؛ جوان پرکار٬ ژرف نگر٬ باانرژی وکسی بوده است که درسنگر آزادی خواهی به رشد وبالندگی رسیده است. از طرف دیگر دشمنان افغانستان را به هرلباس که قد کشیده اند شناخته وماهیت آنانرا مستند سازی وافشا کرده است٬ تداوم کار این جوان برومند در رآس اداره امنیت که میتوانست هر حرکت دشمن را خنثی ودست های عریان وپنهان دشمنان این وطن بشکند از راه برداشتند.

رهبران ضعیف غالبا خوش ندارد تا در صفوف شان اشخاص مدبر وکاردان حضور داشته باشد، چون مانع رسوایی های شان شده، بلی قربان نمی گویند وبه هر صغیره وکبیره ای دولت مردان سری ذلت خم نمی کنند. 

من نمی گویم نیروهای امنیتی ورهبری آن هیچ کاستی نداشته اند، اما این را میدانم که پیمانه ای تهاجم و ومزدوری بحدی گسترده است که مهار همه آن مستحیل به نظر می رسد، در هر حادثه الم ناک که رخ داده است، ده ها پیش گیری ودست گیری بعد از حادثه وجود داشته داشته است که خود موفقیت وپشت کار نیروهای امنیتی را نشان میدهد، ازطرف این آقای کرزی بوده است که به دشمن برادر گفته است، انتحاری را پاداش داده رها کرده است، وجانیانیکه دست گیر شده اند یا محاکمه نمی شودند ویا توسط کمیسیون های آقای کرزی رها میشوند تا بار دیگر فرصت کشتن مردم بیگناه را داشته باشند. 

ما نگران این هستیم که نکند آقای رئیس جمهور یکی از اندیوالان ملاعمر باشد!!! 

وزیر کشور نیز آزمون های را پشت سرگذاشته است، موفق ترین وزیر در انکشاف دهات، درمعارف ووزارت کشور نیز دست آوردهای در جلب کمک ها وسوق و اداره آن داشته است. 

  

به باور من عنوان کردن اینکه گویا مقامهای ارشد امنیتی با توجه به کاستی ها و ناتوانی های که در تامین امنیت جرگه مشورتی استعفا داده اند، سوال برانگیزاست، باوجود آنکه خود شان به آن اذعان نموده اند!  چون رخدادهای جدی تر ازین قبلا رخ داده است، گفته میشود : سرانجام رویای پاکستان به حقیقت پیوست وشاید با کناره گیری آقای صالح آخرین مهره ضد تهاجم سیاه از میان برداشته شد. 

برخی کارشناسان اذغان کرده اند که شاید حلقه تبارگرایی ریاست جمهوری ، این مهره را هم بردارند تا براحتی بتوانند برادران طالب شانرا برائت داده تا این غائله حمایت شود وسرانجام این حلقه درخوان نعمت استخبارات منطقه بی دغدغه خاطر حکم رانی کنند. 

اما واقعیت امروز این است، که دیگر ملت ها به بیداری رسیده اند، قسمیکه تهاجم سرخ بزانو درآمد تهاجم سیاه نیز مجال آنرا نخواهند یافت تا بر اراده ای مردم این مرزبوم بستر سیاه خود را بگستراند.

جرگه مشورتی صلح ، گسست وشکست!

نمایی از جرگه که صلح به ارمغان می آورد

سر انجام جرگه مشورتی صلح به تاریخ پیوست، دیدگاهها ونگاههای گونه گون، پیرامون جرگه مشورتی، چالشها ودست آوردهای احتمالی آن از طریق رسانه ها باز تاب یافت، برخی ها جرگه مشورتی صلح را سکوی برای تامین امنیت تعریف کردند، وبرخی دیگر هیچ نوع مشروعیت به جرگه مشورتی قایل نشدند.

به باور من جرگه ها درنبود نظامهای سیاسی به عنوان یکی از  شاخصه های جوامع عشیره ای بوجود آمده اند ، بناء جرگه یک ساختار سنتی ، عشیره ای است تا یک ساختار مدنی، ولی  حکومت های افغانستان از این گونه جرگه ها استفاده ابزاری نموده درطول تاریخ افغانستان جرگه ها حکومتی وفرمایشی بوده است، تا نظامی را علی رغم اراده مردم مشروعیت دهند ، ویا تلاشی بوده است تا حکام ونظام های سست بنیاد برای خود جایگاهی درست کرده به عنوان نماد حفظ اقتدار قومی باد دست ودندان به آن چسپیده اند.

جرگه مشورتی صلح که اخیرا به ابتکار حکومت آقای کرزی وعلی الظاهر حمایت برخی کشورها دایر گردید، نه تنها دست آوردی برای هیئت حاکم نخواهد داشت بلکه زمینه بود برای گسست احتمالی گروه حاکم به رهبری آقای رئیس جمهور. 

  1. عدم حضور برخی مهره های که در انتخابات ریاست جمهوری، آرای ملیونی مردم را با زرو، زور و تزویر درچانته آقای رئیس جمهور ریخته اند،  حضور بهم نرسانده اند. نبود. تکه داران قومی، در خیمه جرگه مشورتی صلح، پرسش برانگیز بوده است، گفته می شود در زمان انتخابات ریاست جمهوری آقای رئیس جمهور به سران قومی، تباری... تعهد سپرده بود تا درازای آرای ملیونی  20 % از کرسی های دولتی به آقای محقق ویا تبار او تعلق میگرد ودرکنار آن توجه جدی به باز سازی مناطق مرکزی افغانستان صورت می گیرد، که درهردو مورد حکومت تا کنون کم آورده است، بناء آقای محقق واحتمالا گروههای مشابه درصدد اند صف آرای مجدد داشته باشند.  
  2. یورش کوچی ها به بهسود ومناطق مجاور آن بر سری علف چر ها وسهل انگاری حکومت آقای کرزی در حمایت از جان ومال مردم انگیزه بوده است تا در اعتراض به آن اقای محقق در جرگه شرکت نکند، اگر چه گفته می شود جرگه را تحریم نکرده است. 
  3. درآستانه جرگه مشورتی سناریوی دیگری ساخته شد که آقای کریم خلیلی با یک عزم جزم به مناطق آسیب دیده سفر کنند، و داد بستانند وعدل بگسترانند! به باور من این سناریوی بود که بعد از پشت کردن آقای محقق ونا امید شدندنش از کرزی برای جامه عمل پوشیدن به آنچه که درجریان انتخابات سپرده بود ، به اجرا گذاشته میشد تا از یک طرف از خشم مردم مناطق مرکزی بکاهد واز طرف دیگر جای خالی آقای محقق پرشود.  
  4. جرگه با رگبار طالبان آغاذ و با کنار رفتن مقامهای ارشد امنیتی که از لایق ترین مهره های حکومت شناخته شده اند، پایان می پذیرد، چون علی الظاهر توضیح مقامهای ارشد امنیتی جدی گرفته نمی شود، این سبک نگری باعث می شود تا کارآمد تری کدر ها کنار بروند، پیامد این چرگه جز گسست وشکست چیزی دیگری به حکومت افغانستان به ارمغان نخواند داشت. گسست درمیان مهره های ایتلافی حکومت وفرار کدر های متعهد به افغانستان نظام حاکم را محکوم به شکست خواهد نمود.  

راه حل:  

  1. اراده سیاسی برای ساختن نظام وپشت کردن به دغده های تباری.
  2. عزم جزم برای نبرد با دشمنان افغانستان تا فرجام. 
  3. توحید صفوف دولتی، جامعه مدنی، مردم وطیف های منتقد. 
  4. توجه وتهد به باز سازی ونوسازی مناطق امن کشور.
  5. آسیب شناسی جدی نیروی های امنیتی وحکومتی ورفع شکاف میان مردم وحکومت. 
  6. صلح از موضع قدرت با آنهایکه دست از مزدوری می بردارند.


مذاکره باطالبان

مصالحه به عنوان یکی از اصول پذیرفته شده برای برون رفت از هرنزاع وکشمکشی راه درست ومدنی به نظر میرسد. اما وقتی ما از صلح صحبت به عمل می آوریم، طبعا درهرصلحی طرف مورد مصالحه ونکات که روی آن توافق نظر صورد گیرد ودربرخی موارد نیاز به میانجی است تا درمیان اطراف متخاصم به عنون وسیط گامهای را برداردند ودر جهت زدودن نزاع وخاتمه بخشیدن به تنش ها گامهای عملی وصادقانه بردارند. درصورتیکه اطراف منازعه و میانجی ها صداقت درامر خاتمه بخشیدن به کشمکش را داشته باشند، برون رفت از نزاع میتواند ممد واقع شود.

اما درمورد صلح با طالبان نگرانی های وجود دارد که متاسفانه به این نگرانی ها پاسخ روشن داده نشده است، که برخی نگرانی ها را برمی شماریم:

  1. ظاهرا حکومت افغانستان تلاش بخرچ میدهد که صلح را درکشور تامین نماید، حکومت پیوسته اعلام نموده است، به هروسیله ممکن میخواهد به صلح برسد، وبار ها از ازکشورهای ذی نفوذ درقضایای افغانستان خواسته است (همسایه ها/عربستان سعودی...) تا درامر اعاده صلح در افغانستان تلاش بخرچ داده به حکومت افغانستان همکاری نمایند، ازطرف دیگر عملیات های نظامی گسترده را درجنوب براه انداخته ، وگفته می شود که عنقریب عملیات نظامی دیگردرکندهار به کمک نیروی های نظامی بین المللی به راه انداخته خواهد شد که این امر میتواند صادق نبودن حکومت را در امر اعاده صلح نشان دهد. وازنظر عملی درچنین جوّی رسیدن به صلح مشکل به نظر می رسد.
  2. طالبان عامل قتل های عام، تامین سیاست زمین سوخته، که درنتیجه آن تاکستانها و مزارع مردم را به آتش کشیده اند، کوچ اجباری مردم، انهدام تندیس بودا که خیانت به هویت تاریخی افغانستان شمرده می شود وده ها جنایت دیگر شناخته می شوند، ومردم این مرز و بوم قربانیان اصلی این خشونت ها بوده اند، برخورد حکومت با این جنایات ضد بشری چگونه خواهد بود؟ آیا سند معافیت دریافت خواهند کرد؟ در طرح این صلح به مردم مراجعه نشده است، به کسانیکه از جنگ آسیب دیده اند، وقعی گذاشته نشده است، حتی پارلمان افغانستان به عنوان مظهر اراده مردم بصورت شفاف از آجندای این برنامه اطلاعی ندارد. گفته میشود که روی کرد صلح از طرف حکومت افغانستان به یک معامله میماند تا رسیدن به یک صلح پایدار درکشور. مردم ما درین چند دهه رتق وفتق زیاد ، وپیوستن وگسستن افراد وگروهای را از پهلوی به پهلوی دیگر شاهد بوده است، اما به هیچ صورت این رتق وفتق ها به معنای خاتمه یافتن نزاع وبحران نبوده است، چون با منافع گروهی وشخصی کنار آمده اند وبا تضاد منافع از هم گسسته اند، ومردم این کشور قربانیان اصلی این پیوستن ها وشکستن ها بوده اند. بناء اگر ما میخواهیم به صلح دایمی برسیم باید به اجماع ملی از طریق میکانیزم های تعریف شده ومدنی به آن دست پیدا کنیم، ونباید هیچ ارزشی مدنی قربانی معامله ها شود.
  3. نفوذ همسایه های معلوم الحال را درخلق وتقویت بحران درکشور نمیتوان نادیده گرفت، آیا ما توانسته ایم باعوامل بحران برخورد جدی نمایم؟ به باور من هیچ صلحی بدون حمایت منطقوی وجهانی درافغانستان به نتیجه نخواهد رسید، چون بصورت قطع بندناف شکم دشمنان این سرزمین درشکم برخی کشورهایی همسایه متصل است، و از آن تغذیه می میکند، تازمانیکه مابا کشور های همسایه ای ذی نفوذ در افغانستان تکلیف مان را روشن نکنیم وبه یک طرح صلح منطقوی که حمایت جهانی را نیز درپی داشته باشد دست پیدا نکنیم رسیدن به صلح ناممکن به نظر می رسد. چون گفته اند: تا ریشه درآب است  امید وثمری است  تازمانیکه نیروهای مسلح و ویرانگر ازکشورهای همسایه ونیروهای القاعده حمیات می شوند این غائله به فرجام نمی رسد.
  4. درامر صلح وگفتگو با طالبان نه اجماع داخلی وجود دارد ونه هم حمایت شفاف خارجی، برخی کشورهای تمویل کننده افغانستان، علاقه مند اند تا از موضع قدرت با طالبان برخورد صورد گیرد، از یک طرف سنگر ها داغ نگه داشته شود، وضربات بر پیکر طالبان وارد شود از طرف دیگر با رده های پایین نیروهای طالب مذاکرده صورت گیرد، اما حکومت افغانستان علاقه مند است، با رهبری طالبان مذاکره نموده به راه حل نهایی دست یازد! پرسش اساسی این است که حکومت افغانستان چه تعریفی از طالبان دارد؟ به نظر من هیچ! به دلیل اینکه گاهی طالبان را برادر خطاب میکنند، گاهی دشمن وگاهی هم .... حکومت باید به این پرسشها پاسخ روشن داشته باشد: آیا طالبان یک جنبش رهایی بخش اند؟ آیا طالبان جزء گروه تروریستی القاعده اند؟ آیا طالبان دست نشانده وپیش قراولان استخبارات منطقه ای هستند؟ این پرسش ها وده ها پرسش دیگر مستلزم این است که نیروهای بین المللی وافغانستان نگاه واحد وتعریف شده نسبت به طالبان داشته باشند تا درپرتو آن تصمیم اتخاذ شود. اخیرا چند تن از رده های بالایی طالبان از طرف پاکستان گرفتار شده اند، کارشناسان اذعان نموده اند که با توجه به دلایل قبیله ای وگرایشهای عشیره ای افرادی که دست گیر شده اند از تبار آقای کرزی بوده اند بناء تمایل به گفتگو داشته اند، بناء حکومت پاکستان با دستگیری آنان پیام روشنی به افغانستان وجامعه ای جهانی داشت مبنی براینکه اگر قرار است صلحی درافغانستان اعاده شود باید پاکستان نقش محوری آن را داشته باشد. 
  5. آنچه درفرجام میخواهم بگویم اینکه طالبان علت بحران درکشور نیستند بلکه ابزار بحران اند،بناء باید با عوامل بحران برخورد قاطعانه و استراتیژیک صورت گیرد، وبرای قطع مداخلات درین کشور حمایت ملل جهان جلب شود. 

راه حل چیست؟

  1. سیستم سازی در کشور، چون سرمایه گذاری روی افراد زیانبار بوده به نظام کمک نمی کند.
  2. ایجاد زمینه های مشارکت فعال مردم در حضور ودر حمایت از نظام.
  3. تقویت احزاب سیاسی.
  4. حکومت داری خوب.
  5. سرمایه گذاری روی ساختار های مدنی، اجتناب وگذار از ساختارهای سنتی.
  6. عزم جزم برای قلع و قمع مخالفین مسلح وتمرکز جنگ در جاهایکه تروریزم، تجهیز، تمویل، وسوق واداره می شوند.
  7. جلب اجماع منطقوی وجهانی برای تنبیه کشورهایکه از تروریزم حمایت میکنند.
  8. هم گرایی منطقوی در جهت مبارزه با تروریزم ومافیای مواد مخدر.
  9. بصورت کلی تدوین راهبرد یکه سیاست خارجی وداخلی کشور را در ابعاد گستره تعریف ومشخص نموده ، حدود وثغور آنچه را که به عنوان را حل پشنهاد شده است معیین نماید.